دل نده ، نامه نده ، شعر نخوان ، لیلی جان
دیگر از چشم من افتاده جهان ، لیلی جان
روزگاریست همه عرض بدن میخواهند
همه از دوست فقط چشم و دهن میخواهند
دیو هستند ولی مثل پری میپوشند
گرگهایی که لباس پدری میپوشند
آنچه دیدند به مقیاس نظر میسنجند
عشقها را همه با دور کمر میسنجند
خب طبیعی است یک روزه به پایان برسد
عشقهایی که سرپیچ خیابان برسد