ای فدای تو و آن ناز نگاهت گل من
جان به قربان تو و چشم سیاهت گل من
باورت هست از آن لحظه که تو دور شدی
همه شب منتظرم بر سر راهت گل من
باورت هست دمادم به تو من می گفتم
شده بر دوش من آن بار گناهت گل من
این همه سردی تو باز عذابم دادهاست
مگر آغوش کسی گشته پناهت گل من
یادت آمد به تو گفتم که چه زیبا شده ای
با گلی را که زدی تو به کلاهت گل من
بارها گفته ام ای دوست چنین آه مکش
چون که آتش بکشد خرمن آهت گل من