تو که عاشق نشدی، درد نمی دانی چیست
آنچه غم با دل ما کرد نمی دانی چیست
شب به باران نزدی تا که سحر برگردی
چتربارانی و شبگرد نمی دانی چیست
کوه قبل از فورانش به خودش می لرزد
لرزه بر شانه ی یک مرد نمی دانی چیست
کنده ای بودم و تبدیل به تابوت شدم
آنچه قسمت سرم آورد نمی دانی چیست
از غمم هرچه بگویم تو نخواهی دانست
تو که عاشق نشدی درد نمی دانی چیست