لامروّت شانه هایت درد بی درمان کیست
چشمهای لوتی ات در خلوت دکان کیست
پرسشی دارم که میدانی و پنهان میکنی
بر تنت عطر دوسیب از محفل قلیان کیست
بوسه ی آغشته ات دست که را لک می کند
رد پای کوچکت این بار بر ایوان کیست
چایی پر رنگ بعد از ظهرها را یادت ست؟
حال لیوان شرابت جفت با لیوان کیست
نازنین، هذیان همسایه شبیه اسم توست
نام تو در خوابهای بی سر و سامان کیست
گفته بودی یک شروع تازه میخواهی ولی
خوب میدانی شروع تازه ات پایان کیست